هایمن مینسکی، اقتصاددان آمریکایی که در سال ۱۹۹۶ از دنیا رفت، در دوران رکود اقتصادی بزرگ دهه ۱۹۳۰ بزرگ شده بود. این رویداد دیدگاههای مینسکی را شکل داد و باعث شد او همه تلاش خود را صرف شرح چگونگی بروز این بحران کند و دنبال راهی برای جلوگیری از روی دادن دوباره آن باشد.
مینسکی همه عمر خود را در حاشیه اقتصاد گذراند، اما با فرا رسیدن بحران مالی سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸، دیدگاههای او به یکباره مورد توجه فراوان قرار گرفت. بسیاری بر این باور بودند که این دیدگاهها آنچه را که روی داده بود به بهترین نحو توضیح میداد. بهناگاه تقاضا برای کتابهای او که مدتها بود دیگر تجدید چاپ نمیشدند، بالا رفت و نسخههای این کتابها به قیمت صدها دلار دست به دست میشد.
این رقم برای کتابهای قطوری که عنوانهایی نظیر "ایجاد ثبات در اقتصادی بیثبات" داشتند، قابل توجه بود. مقامات ارشد بانکهای مرکزی، از جمله جانت یلن، رئیس فعلی بانک مرکزی آمریکا، و مروین کینگ، رئیس سابق بانک مرکزی انگلستان، به نقل دیدگاههای او پرداختند. پل کروگمن، برنده سابق جایزه نوبل اقتصاد، یک سخنرانی معروفش درباره بحران اقتصادی را "شبی که دوباره حرفهای مینسکی را خواندند" نامید.
***
پنج دیدگاه اصلی هایمن مینسکی
ثبات عامل بیثباتی است
ایده اصلی مینسکی آنقدر ساده است که میتوان آن را مثل شعاری روی یک تیشرت چاپ کرد: "ثبات عامل بیثباتی است." اکثر کارشناسان اقتصاد کلان با مدلی که آن را "مدل تعادل" میخوانند، کار میکنند. جان کلام این مدل این است که اقتصاد بازار مدرن در اساس خود باثبات است.
معنایش این نیست که هیچ چیز هرگز تغییر نمیکند، اما طبق این مدل، تغییرات مستمر و یکنواخت هستند. برای ایجاد بحران اقتصادی یا رشد شدید ناگهانی وجود نوعی شوک خارجی لازم است؛ چه افزایش شدید قیمت نفت، چه وقوع جنگ، و چه اختراع اینترنت.
ادامه مطلب ...